راستینراستین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

راستین جون :گل باغ زندگی

جملات جدید

                          سلام راستین جونم خوبی پسر خوشگلم چند روز بود میخواستم از حرفهای خوشگلت بنویسم وقت نمیشد ببخشید دیگه کارای دانشگاه ومهمونداری های خونه والبته از همه مهمتر شلوغ کاری شما مانع از نشستن من پشت لب تاب شده بزرگم که شدی و خوابت کم شده منم با توجه به خواب تو وقت آزاد دارم تا تو بیداری شی منم دیگه وقت آزدم به قول خودت تموم میشه و باید با تو بازی کنم هی میای میگی مامانو بازی دیروز  بعد از ظهرپنجشنبه تصمیم گرفتم با خاله های تو خاله های من بریم باغ تا خستگی یک هفته کاری از تنمون در بره تو که خیلی خوشحال بودی اول اینکه خاله ها اومدن خونمون تا ب...
5 ارديبهشت 1393

سینزده به در

سلام راستین جونم سیزده بدر امسال با خاله مهرو وخاله الهه رفتیم کنار رودخونه قزل اوزن از تو برف ویخ ها ی زیادی گذشتیم و ولی جایی که بودیم حسابی گرم بود وخیلی خوش گذشت جای مامانی وبابایی خالی بود که رفته بودن مسافرت       تو که فقط عاشق آب بازی وشن بازی وپرتاب سنگ تو رود خونه بودی بهتم آزادی کامل داده بودیم هر کاری دوست داشتی میکردی و حسابی بهت خوش گذشت چوب جمع میکردی سنگ جمع میکردی پرت میکردی تو راهم فقط اسم ماشینا رو میگفتی همه رو یادگرفتی تا تو خیابون میبینی فلان ماشین واسمشو زود میگی و تو فامیل اسم ماشین همه رو بلدی گاهی اسم ماشینا یادت میره اسم صاحباشون رو میگی امسال عید اولین مهمونمون مامانی وبابایی ...
24 فروردين 1393

نوروز 93

  سلام راستین خوشگل عیدت مبارک عزیزم خوشگلم سال تحویل امسال حدودای ساعت 8 شب بود وبعد سال تحویل ما خونه مامان بزرگ تو و مامانی ودایی بابا برای عید دیدینی رفتیم وتا جمعه صبح که خونه مامان بزرگای من و عموی بابا وتو خوشحال از این همه دردر رفتن وهر جا که میرفتیم به تو حسابی عیدی میدادن و تو هم یاد گرفته بودی هی میگفتی میرسی میرسی تا سفره هفت سین رو آوردم جلوی تی وی هی سماق و میریختی تو آب ماهی از سبزه میکندی همه چی رو دست میزدی وشلوغ میکردی البته دو سه دقیقه مونده به سال تحویل گندم واز یخچال برداشتی ریختی تو کا آشپزخونه و تو یخچال و همه جا کثیف شد بابا سعی کردیم تو چند لحضه جمع کنیم              &...
8 فروردين 1393

آخرین چهارشنبه سال

      راستین جون سلام چهارشنبه سوری طبق معمول هر سال خونه مامانی بودیم          بس که تو ترنم شیطونین ویه جا بند نمیشین زهراو تبسم با زحمت نگه تون داشتن                  تا رفتیم آتیش روشن کنیم تو خیلی هیجان داشتی وجیغ میزدی چون واقعآ سر وصدا هم خیلی زیاد بود                 عاشق آبشار شده بودی               اینم تخم مرغ رنگیای ما سه تا من وتو بابا    اینا هم عیدیات از طرف مامانی وبابایی ...
8 فروردين 1393

تبل

سلام راستین جونم  بازم تولدت مبارک باشه  خوشگلم  که شعر تولد رو خوب میخونی از اونجایی که روی گوشی هامون تسلط کافی پیدا کردی قفلش وباز میکنی و بازی میکنی وعکس میگیری وهر چیزی رو که دوست داری میاری وگاهیم شماره میگیری بابا تصمیم گرفت برای کادوی تولدت یه تبلت بگیره من اولش کیفش رو دادم بهت زود گذاشتی کنار هی گفتی این نه تبل بلا شدی همه چی رو میدونی                                                                          ...
26 اسفند 1392

تولدت مبارک2

                       . عزیزم ، تماشای شروع سال جدید در آخرین ماه زمستان ، تماشای حضور لطیف توست در دل معطر هستی راستین جونم. . . تولدت مبارک . . .                                     ای تماشایی ترین مخلوق در روی زمین ! آسمانی میشوم وقتی نگاهت می کنم! تولدت مبارک                                تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا     &nbs...
23 اسفند 1392

کلمات جدید

سلام راستین جون این روزا به خاطر نزدیکی به عید وخانه تکانی ودرس ودانشگاه وکارای تولدت حسابی سرم شلوغ اونکه کمی دیرتر تونستم بیام تا از حرف های خوشگلت اینجا بزارم مثل همیشه کارات وشیطونیات پابرجاست ولی احساس میکنم یه کوچولو خطر رو درک میکنی وبعضی از کارا رو با احتیاط انجام میدی مثل روی اوپن آشپز خونه رفتن یا وقتی لباس شویی روشن دیگه سعی نمیکنی درش رو باز کنی یه مدتی بود لباس شویی رو تنظیم کرده بودم تا خونه نیستیم بشوره چون وسط کار تو بیچاره رو خاموش میکردی این روزا که میریم بیرون تا ماهیا رو میبینی کلی خوشحال میشی دو سه هفته ای که رفتم کلاس مامانی اومده خونمون تو توخونه بهتر رو راحتر میمونی تو کلاس زبان هم به خاطر من روزشو عوض کردن ومن مجبور...
12 اسفند 1392