کارهای جدید راستین
1-چهارشنبه 12تیر 92 راستین تو خونه با سرعت میدویدی سرت محکم خورد به دیوار وحسابی گریه کردی کردی من سریع پریدم بغلت کردم دارم نازت میکنم میبینم با دهنت صدای بوس در میاری یعنی سرم وبوس کن
2- راستین نشسته جلوی تی وی مثلآ نگاه میکنه هی پاشو میاره تا دهنش بوس میکنه وبعد پای بعدی
3-چند روز قبل رفتیم دوچرخه تو از انبار آوردیم کم مونده بود پرواز کنی خیلی زیادخوشحال بودی وای خیلی حال جالبی داشتی شاد وسر حال و چون بچه هارو تو پارکینگ میدیدی سوار شدن هی تو هم دلت میخواست حالا هم هر روز از خواب بیدار میشی اول میری سراغ دو چرخت کمی باهاش بازی میکنی فعلا نمیتونی سوار شی ولی خوب پیاده میشی
4- امروز تو آشپز خونه حسابی شلوغ کردی اول اینکه چند شیشه آب کنار گذاشتم برای مواقع ضروری یکی رو برداشته بودی باز کرده بودی وریخته بودی زمین خودتم وسطش نشسته بودی حالا چی آب بازی میکردی با دستت چیپ چیپ میزدی ومیخندیدی تازه من اومدم من خیس میکردی میخواستی من بخندم
5-تازه کثیف کاری قبلی توردیف کرده بودم که دیدم چیزی شکست با اینکه کابینت ها رو با رومان بستم که باز نشه از لای در کابینت شیشه گل خشک رو بزور در آوردی وچون خیلی زور زده بودی خسته بودی از همون جا ول کردی شتلخ شکست عین خیالتم نمیاد برگشتی رو شیشه میخواستی بری که با داد من خشکت زد
6_ داشتم برات سی دی میزاشتم تا شاید کمی بشینی یه جا نگاه کنی شعر شروع شد و منم یواشکی رفتم 2دقیقه بعد دیدم هی صدای شعر قطع میشه بازم میاد اولش دیدم که آقای راستین هی سی دی رو میندازه در میاره پلی میکنه بازم از اول گاهی سی دی رو تو دستت بازی میدادی بازم ور میداشتی میزاشتی تو دستگاه شعر میخوند نگاه میکردی نای نای میکردی بازم سی دی وسط خونه بود
7- تی وی روشن بود یه لحضه دیدم با خودت بوس میکنی سریع تی وی رو نگاه کردم تو سریال هم دیگه رو بوس میکردن بد آموزی از 16 ماهگی
8 -میگم پسرم گل و بو کن از بینی هوا میدی بیرون بعدم میگی به به
9-تا میریم تو آسانسور منو محکم بوس میکنی چون میدونی دردر حالا بیرون نریم و از پارکینگ برگردیم گریه و جیغت همه جا رو بر میداره
10_دیشب نیم ساعت بهت شیر دادم و رو پام خوابوندم ساعت یک بود خوابت برد تا بابا تو رو گذاشت تو تخت بیدار شدی و خنده وکم کم بازی ودالی بازی و شیطونی و جیغ و خوشحالی منو نمیگی تا 2همین طوری موندم
اینم عکسای بد خواب شدنت آخه ما مهمونی دعوت بودیم تو خونه مامانی بودی برگشتنی تو ماشین خوابیدی تا تو خونه لباسات و عوض کنم بیدار شدی و تا دوباره که برات نوشتم