گردش یک روزه
سلام سلام راستین جونم عزیزم که دیگه خودت بلد میشی تاتا ی میکنی میری دور میزنی ومیدوی
ومیوفتی بازم بلند میشی خوشگله
که حسابی خوردنی وشیرین شدی بخورمت الهی خوشگلم وقتی اینجوری بهت میگم قیافت وبامزه میکنکه بیشتر ناناز میشی جونم بهت بگه که حرف گوش کن شدی بهت گفتم راستین کنترل برو بیار پسرم راه رفتی وخودت ورسوندی به کنترل چند قدم آوردی بعدش شوت کردی سمتت الانم سرم درد میکنه آخه خورد تو سرم اینم کمک از نوع راستینی جمعه به همراه خاله ها و مامانی اینا صبح 8 رفتیم سمت طارم منطقه گردشگری شیت تا عصری آفرین به پسرم که همش بیدار بود خوشحال رفتنی بابایی و تبسم تو ماشین ما بودن وتو خوشحال در کل خوش گذشت فقط اینکه تو دلت میخواست خودت راه بری به همه چی دست بزنی خاک بازی کنی خلاصه همش تو بغل من یا بابا بودی یا دونفری تو رو راه میبردیم تو اون بالا بهت خوش میگذشت
یه چنتا بز بودن که از صبح تا عصر موجب سر گرمی ما شدن
تا اونا رو میدیدی بع بع میگفتی
اونجایی که نشستیم همه باغ های گیلاس بود که فصل چیدنش بود
اینجام رو صندلی نشستی داری با تبسم وزهرا جون بازی میکنی
سه تایی یه کم کوهنوردی کردیم ویه چند تا عکس تو روستای تمیز وزیبای ولیدر گرفتیم
اینجای زیبا زیر درخت گردو محل استراحت وخوردن نهار بود