اولین ها
اولین مهمونی که راستین رفتی خونیه مامانی بود وقتی ١٢روزه بودی تا٢٢روزگی اینام پاگشاهایی که از مامانی گرفتی
دومین مهمونی هم تو٢٢روزگی تا ٢٩روزگی خونیه مامان بزرگ بود وبعد از ١ماهگی اومدیم خونیه خودمونببخشید دیگه کمی کوتاه مهمونی رفتیم
اولین حمام روز٢٥اسفند بود که مامان بزرگ با خاله الهه زحمتشو کشیدن
بعد از حمام الان28 ساعت که دنیا اومدی
اولین مهمونی که برای اقا راستین گرفته شد١٩فروردین بود شام وشیرینی به دنیا اومدنت درتالار صدف که همه فامیل دعوت بودن شما هم خواب بودی هیچ ندونستیی100نفر به خاطرشما اومدن
اولین چکاب در ٤روزگی ودومین در ١ماهگیت بود دکترت برات قطره ا+د نوشت
اولین پا گشا برای راستین جون خاله مهرو گرفت و رفتیم خونه خاله و با زهرا بازی کردی
اولین گردش وباغ رفتنت در تاریخ جمعه 8اردیبهشت بودجاده طارم هنوز برف خیلی زیادی بود شما عزیزم از ماشین پیاده نشدی با مامانی وخاله مهرو وخاله الهه رفتیم گاهی افتاب بود وگاهی بارون
اولین لبخندت وقتی بیدار بودی در٤٠روزگی بود حالا هم گاهی تو بیداری لبخند میزنی اگه دلپیچه بزاره اخه خیلی به خاطره دلپیچه گریه میکنی قطره کولیکم زیاد دوست نداری امید وارم هر چه زودتر این مشکلت خوب بشه عزیزم اینم یک عکس از 40روزگیت