دوستان عزیزم سلام
دوستای خوبم من چند روزی بود مریض بودم و حالم زیاد خوب نبود البته الانم هنوز کامل خوب نشدم و سرفه میکنم امید وارم تن همگی سالم باشه از اینکه این چند روز جویای حال من بودین از همگی ممنونم
با تشکر راستین
سه شنبه یه ساعتی موندم پیش مامان بزرگم مامانم دوباره رفت دکتر پسر خوبی بودم با اینکه خودم هم مریض بودم ولی اصلأ گریه نکردم
اینجا آماده شدم بریم این کلاهم زن عمو سیما بافته خوشمزه بافتی زن عمو
اینم تابم بابم برام خریده خیلی دوستش دارم
عاشق ولو شدن روی اونم چون ارتفاعش بلند بود وخطر اوفتادن من بود اونو پایینتر آوردن
از وقتی مامانم کارش وشروع کرده یا من میرم پیش مامانی یا مامانی میاد خونمون گاهیم مامانم کلاساشو 7عصر میزاره که من با بابا جونم بمونم ولی مامانی به خاطر سردی هوا بیشتر میاد پیشم من که مریض شدم مامانی این ماشین نانای دار رو برام خریدبزرگ همینم تو سیسمونی خریده بود ویکهم عمورضا برام خریده حالا3تا دارم
ولی من اینور ماشین هارو بیشتر دوست دارم
همگی و برعکسشون میکنم
تا دوربینم میبینم چشمهامو میبندم
اینم پوشه کارم چون پوشه زهرا وتبسم و خراب میکردم وورقه هاشون و پاره میکردم مامانم برام خرید آخه دوست داشتم
به شدت در حال بازی کردن