راستینراستین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

راستین جون :گل باغ زندگی

سفر به ترکیه(1)

1392/8/29 9:30
نویسنده : مامان رها
1,186 بازدید
اشتراک گذاری

   

            

سلام راستین جونم چند وقتی بود قصد سفر به ترکیه رو داشتیم که طبق بررسی هامون جایی باشه که برای شما راحت باشه وآب وهوای نزدیک به آب وهوای خودمون داشته باشه دفعه قبل شهرطرابازون رو که من و بابا هم نرفته بودیم انتخاب کردیم که بریم اونم قسمت نشد ولی این دفعه تصمیم گرفتیم با هواپیما به شهر استانبول سفر کنیم که این شهر زیبا به چند بار دیدنش می ارزه تو این سفر سونیا جون و عمو سعیدهم باهامون بودن

یک روز قبل سفر که تو حسابی با ساک ها کشتی گرفتی وهی میرفتی روشون میپریدی پایین

پروازمون صبح ساعت 7 از فرودگاه امام بود وتو بادیدن هواپیما ها کلی ذوق کرده بودی هی میگفتی بزرگ بزرگ

و تهران خوابیدی و استانبول بیدار شدی پرواز مون 3ساعت بود

          

تاکسی گرفتیم رفتیم هتلمون که الیت ورد بود وبعد چون نردیک میدان تقسیم بودیم برای تماشای کبوترها رفتیم

و تو بادیدن اون همه کبوتر که نردیکت بودن خیلی خوشحال بودی ومیدویدی تا بگیریشون وهر روز برای دیدنشون میرفتیم

 چون دوستامون یک روز بعد ما رسیدن روز اول برای جاهای تاریخی نرفتیم واز بوغاز و ساحل دیدن کردیم وچند تا فروشگاه رفتیم وتا دلت بخواد سگ وگربه بود که باید صبر میکردیم تا راستین جون با همشون بازی کنه وهرچی پسته وبیسگویت داشتیم مینداختی جلوی حیونا اونا هم که نمیخوردن این پیشی اسمش چنگیز بود

اون روز بیشتر وقتمون رو تو استقلال جاداسی گذروندیم چون هم خیلی زیباست وهم تمام مارک ها شعبه داشتن ولی پسرم تا به یه فروشگاه میرسیدی حسابی ریخت و پاش میکردی هرچی لباس چیده بودن همه رو به هم میریختی

ولباسا رو از چوب لباسیا میگرفتی میکشیدی پایین و ما بیشتر ریختو پاشای تو رو جمع میکردیم وترجیح میدادیم نوبتی تو رو سرگرم کنیم تا یکیمون خرید کنیم  گاهیم با خوراکی سرگم میشدی

 وروزی یک یا دوبار دو ساعتی تو کالسکه میخوابیدی  وبه ما فرصت نفس کشیدن میدادی

            

هر ماشین خوشگلی میدیدی اون رو کاملآ برسی میکردی این ماشین پلیس بود 

اینجام خیابون جلوی هتل بود که تو حسابی بدو بدو میکردی وهمه خارجی ها ازت عکس میگرفتن

         

 

راستین در قصر توپ قاپی

         

کاملآ مستقل بدون هیچ ترسی میگشتی

اینجا به خاطر شلوغی وای نستادی عکست رو بگیرم

            

اینم یه عکس خانوادگی

این عکس ودوست دارم دست آقای مهندس رو گرفتی وشیرین میری 

دست سونیا جون و آقای مهندس درد نکنه که تو نگه داری تو کلی کمک میکردن 

اومدیم قهوه بخوریم خستهگی در کنیم تو اصرار کردی که شیر خشک رو میخوای بخوری

تا میرسیدیم هتل  تو لابی اول با پیانو بازی میکردی تو اطاق هم تا میتونستی همه چیز رو داغون میکردی بیشتر میزاشتمت تو تخت پارکت  تا نتونی زیاد خراب کاری کنی

 

و وقت بیدار شدن از پنجره بیرون رو تماشا میکردی اطاقمون طبقه ششم بود وخیلی ویو زیبایی داشت

به چی فکر میکنی خوشگل من 

 

 تاپارت 2 بای بای

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

نسيم مامان آرتين
29 آبان 92 11:21
هميشه به گردش وتفريح من واقعا از استانبول سير نميشم به نظرم هيج جا استانبول نميشه جزيره هم رفتيد اونجا هوا چطور بود؟؟؟
مامان رها
پاسخ
بله واقعآ استانبول زیبا جزیره ها هم رفتیم بقول خودشون آدا رفتیم عکساش آماده نبود به زودی میزارم ما دفعه های قبل جزیره نرفته بودیم برام جالب بود با کالسکه جابجا شدن
همشهری
29 آبان 92 15:26
بسلامتی گفتم چرا نیستین هرچی اومدم اپ نبودی
مامان رها
پاسخ
ممنون بله جور شد رفتیم مسافرت
مامان بنیتا
29 آبان 92 17:25
به به چه مسافرت خوبی چه عکسای قشنگی...همیشه خوش باشین عزیزدلم
مامان رها
پاسخ
ممنون بله مسافرت خوبی بود جاتون خالی مرسی خاله گلناز
مامان بردیا
30 آبان 92 7:53
رسیدن بخیر رها جون.معلومه که حسابی به جهانگرد کوچولومون خوش گذشته و اینجور وقتا به مامان و بابا ها باید یه خداقوت جانانه گفت... خسته نباشید. منتظر بقیه سفرنامه هستیم
مامان رها
پاسخ
ممنونم دوست عزیزم بله به راستین جون حسابی خوش گذشت چون هردومون تمام وقت در خدمت پسری بودیم بردیا جونم رو ببوس به زودی بهتون سر مبزنم
مامان بردیا شیطون
30 آبان 92 13:30
ایشالا همیشه خوش باشین عکسای قشنگی بود دلم هوای استانبول رو کرد.... راستین جون هم که حسابی شیطنت کرد استانبول خیلی قشنگه..... عکساتون حرف نداشت ببوسین راستین جون رو
مامان رها
پاسخ
ممنون شما هم همیشه خوش باشید امید وارم به زودی برین استانبول با
مامان بردیا شیطون
30 آبان 92 13:30
....................................................................... ....................................................................................@@@@@.. ..........................................................................................@........ .........................................................................................@........ .........................................................................................@....... .........................................................................................@........ ........................................................................................@....... ..................................................................................@@@@@.. .....................................@@@.......@@@................................... ...................................@@@@.....@@@@............................. ..................................@@@@@..@@@@@.......................... ...................................@@@@@@@@@@........................ ....................................@@@@@@@@@...................... .......................................@@@@@@@..................... .........................................@@@@@..................... ............................................@@@..................... ..............................................@..................... .................................................................. .........@................@................................. .........@................@.............................. .........@................@............................ .........@................@.......................... ..........@..............@........................ ...........@............@...................... .............@........@................... ...............@@@....................
سعیده مامان آرتین
30 آبان 92 14:35
همیشه به سفر همراه با شادی.
مامان رها
پاسخ
مرسی خاله جون آرتین جون رو ببوس
مینا
1 آذر 92 0:43
همیشه به سفرو گشت و گذار.خوش باشین عزیزجان
مامان رها
پاسخ
ممنون مامان مینا شما هم همینطور
مرجان مامان آران و باران
3 آذر 92 1:07
همیشه به سفر و شادی عزیزم خوش باشید عکساتون خیلی قشنگ بودددددددددددددددددددد
مامان رها
پاسخ
ممنون بارون جون بیاد شماهم 4تایی برین گردش وسفر
پگاه مامان آرتین
9 آذر 92 9:26
عزیزم همیشه به سفر.استانبول واقعا زیباست منم خیلی دوستش دارم. پس بالاخره پسرمون پاسش مهرخورد.هورا. عاشقتم بااون تیپای خوشگلت.پیانو زدنتم منو کشته. بت هون
مامان رها
پاسخ
ممنون خاله پگاه جون آرتین جون رو ببوس
ستارگان آسمان من
19 آذر 92 1:47
سلام ماشالاه چه پسر نازی دارین
مامان رها
پاسخ
ممنون دوست عزی م