راستینراستین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

راستین جون :گل باغ زندگی

مروارید نهم ودهم

1392/3/9 9:14
نویسنده : مامان رها
747 بازدید
اشتراک گذاری

سلام راستین جونم که الان خوابی و لالا کردی چند روز بود آب دهنت جاری بود و خودتم بیقرار حدس زدم که  ...

     

   

دندون در میاری آخه شبا هم خوب نمیخوابیدی هرچ ای سعی میکردم تو دهنت و ببینم نمیزاشتی تااینکه مثل هر روز باهات بازی میکردم وقتی سرت وعقب بردی وخندیدی تو فک بالا وعقب دو تا نقطه سفید دیدم ولی تشخیص ندادم که کدوم دندونت هرچی خلاصه مبارکت باشه دوست دارم همیشه دندونات سالم باشن

از کارای این هفته بگم که شنبه تولد مزده بود ساعت 7رفتیم تو اولش دیدی خونه مامان بزرگ شلوغ هیچ خوشحال نشدی انتظار داشتی مثل همیشه خودت باشی ولی کم کم عادت کردی وشروع به بازی کردی تا عمو ها اومدن دیگه خوشحال بودی از این بغل به اون بغل میرفتی

                

همه حواست به قناری بود میخواستی قناری رو بیاریم پایین باهاش بازی کنی کلیم با من تو حیاط بازی کردیم مهشادم خیلی تو رو دوست داشت همش کنار تو بود 

   

 

یکشنبه با هم خونه بودیم تا عصری با ماشین دو تایی رفتیم بیرون وکمی خرید کردیم رفتیم جلوی در مغازی بابا همراه هم اومدیم  تا خونه بعد بابا رفت تمرین بیشتر این روزا برنامه اینکه من صبحها 6 میرم تا 8 برمیگردم خونه تو پیش بابا میمونی وخوابی ولی بعضی روزا گریه مکنی و بابا برات شیر درست مکنه  بعد اینکه بابا مغازه رفت منم کارا مو میکنم دوش میگیریم نهار میپزم تا 11تو بیدار میشی لباسات و عوض میکنم صبحانه میخوریم از بوسه تا عشق نگاه میکنیم بعد گاهی روزا با کالسکه یا ماشین میریم دردر تا اینکه ساعت دو بابا بیادو نهار بخوریم و تو بازی کنی وبا بابا کشتی بگیری

                 

وساعت 3.30بابا بره دوباره و میخوابی منم استراحت میکنم تا تو بیدار بشی 5یا6 شده وهر روز یا مهمونی یا دردر میریم بابا شبا ده میاد خونه میره تمرین من وتو هم یا خونه مامانی میریم یا بیشتر خونه هستیم  خلاصه اینکه دوشنبه ساعت 4عصر مامانی اومد خونه ما پیش تو من بیرون کار داشتم بعد اینکه خونه اومدم با مامانی وتو رفتیم بیرون و مامانی و رسوندیم خونه مامان بزرگ وبعد هم بابا ماشینشو نبرده رفتیم بابا رو از مغازه رسوندیم آکادمی توگریه میکردی ومیخواستی بری همراه بابا بعد اومدیم خونه و سوپ خوردی واستراحت کردی تا 10 بود که ما ودایی سینا هم تیمیا رو مهمون کردیم برای شام و چای رفتیم زرتشت خوبه که سنتی وتو راحت بودی هفته قبلم عمو سروش وعمو غلام همگی رو مهمون کرده بودن رفتیم  خورشید تو دل کوه خلاصه با همه رفتی و دور زدی اومدی تا سهشنبه که هوا خیلی آلوده بود بیرون از خونه نرفتیم صبح من رفتم پیاده روی خوب بود بعد کم کم گردو غبار اومد شب برای شام رفتیم خونه حاجی بابا و چهارشنبه منم خونه بودم تا ساعت 5 تصمیم گرفتم بریم عروسی که دعوت بودیم اولین باری بود که تو رو هم با خودم بردم دو تایی رفتیم پسر خوبی گاهی رو میز گاهی بغلم نشستی یه ساعتی بودیم  نور پردازی رو دوست داشتی ولی بعد یک ساعت کم کم گریه  کردی برگشتیم لباس عوض کردیم رفتیم خونه مامانی خلاصه چی بگم که دوتا مونم حسابی دردری شدیم کلمه جدیدی که میگی

 

            دا=داغ

            آخا=آقا

          ماما=مامان

           ننا=ثنا

           اتو=اتوبوس

          نانا=نانای

         تاتا=تاتای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان مهرزاد جان
9 خرداد 92 10:32
ماشاله خیلی نازه خدابراتون نگهش داره
مدرســـــه ی مامان هـــــــا
9 خرداد 92 10:42
سلام مامان مهربون راستین جون مبارکه! چه پسمل نازی دارین ماشاءالله، خدا براتون حفظش کنه. مدرسه ی مامان ها محیطی دوستانه اس از جمع مامانایی که تربیت فرزندانشون از دغدغه های مهم زندگیشون هست. توی این مدرسه همه هم معلم هستند و هم شاگرد. همه از تجربیات و نظرات هم استفاده می کنند و از هم چیز یاد می گیرن. خوشحال میشیم شما هم به جمع مامانای مدرسه بپیوندید و از تجربیات ارزشمندتون برامون بگید. با تشکر
همشهری
9 خرداد 92 14:45
چقدر این لباسا به راستین جون میاد خیلی بزرگتر ب نظر میرسه.
رها جون مغازه ی بابای راستین به درد خانوما هم میخوره برای خرید؟؟/


ممنون خاله جون اگه فنی باشی آره به دردت میخوره
مامان پارسا
11 خرداد 92 0:52
چقدر تو این عکسه خوردنی شده خاله جون . رها جون عجب برنامه خوبی داریا خوش به حالتون
نسیم-مامان آرتین
11 خرداد 92 9:32
ای جون خوش تیپ
وای رها جون بعضی وقتها دلم خونه میخواهد دلم میخواهد مثل شماها باشم خوب بخوابم باپسری بازی کنم وبابا رضا برا نهار بیاد خونه وباهم غذا بخوریم اما خداییش همین که 2روز تو خونه میمونم میبینم دیگه کار ما نیست خونه موندن عادت کردیم به بیرون بودن دیگه روال زندگی به همینه

آره آدم به روشی که داره عادت میکنه

مرجان مامان آران
12 خرداد 92 0:05
دندوناي جديد خوشگل مبارك عزيزمممممممممم