ایش ایش
سلام راستین جونم خوشگله میخوام برات از کارای روزای اخیر بنویسم که بازم من وتو دوتایی چه کارا نکردیم تا یادم نرفته بگم که به شیر میگی "ایش " خوابت اومدنی فقط ایش میخوای آخرین سشنبه اردیبهشت صبح 6رفتم پارک که کمی نرمش و ورزش کنم شما با بابا خونه بودین 8اومدم خونه تا 9کمی از کارامو انجام دادم که آقا راستین بیدارشدی با اینکه دیشبش ساعت 1خوابیده بودی ولی دیگه نخوابیدی وشروع کردی به شلوغ کردن....
اول سراغ نخ دندون یکبار شب ویکبار صبح ازش استفاده میکنی آفرین پسرم تمیزه
وبعد مثل هر روز سراغ لباس شویی
بعدشم رفتی سراغ کار جدید وبسیار خطرناکت من که دیگه کم آوردم
بله عزیزم تنهایی میری رو میز اوپن آشپز خونه ولی بعد این عکسا به سرعت جای مبلها عوض شدن
دیدم از پست بر نمیام گفتم ببرمت حموم خسته بشی لالا کنی گذاشتمت تو حموم برم یه لحضه دمای پکیج ونگاه کنم آب سرد نباشه اومدم دیدم دستاتو کردی تو توالت فرنگی داری میشوری شاید 20 ثانیه تنها موندی یا کمتر درشو باز کرده بودی دستتو برده بودی توش من نمیگی داشتم سکته میکردم بازم خوبه همیشه از قرصهای آبی داخل مخزن توالت میندازم ولی هرچی باشه توالت دیگه اونم تو خونه ما توالت اصلی چند ماه پیشم رفته بودی اونجا ولی آب شیلنگ وباز کرده بودی لباستو پمپرس وخودت خیس خالی یودی ونشسته بودی آب بازی میکردی
خلاصه ازحموم که اومدیم بابا اومد ونهار خوردیم وشما لالا کردی ومن از خسته گی بیهوش شدم ساعت 6 که بارون خیلی خیلی زیادی میبارید رفتیم خونه مامان بزرگ من الهه وممامانی هم بودنن تو به آقا جون میگفتی آخا آ خا اونم باهات بابای میکرد وتورو نگاه میکرد که آتیش میسوزوندی تا نه بودکه رفتیم خونه مامان بزرگ تو واونجام بازی کردی وکلی غذا تو قفس جوجو ریختی شب دوباره یک بود که خوابیدی ولی تا 5صبح یک سره خوابیدی بس که خسته بودی
بقیه ماجرا در پست بعدی