راستینراستین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

راستین جون :گل باغ زندگی

ایش ایش

1392/3/4 12:00
نویسنده : مامان رها
463 بازدید
اشتراک گذاری

سلام راستین جونم خوشگله میخوام برات از کارای روزای اخیر بنویسم که بازم من وتو دوتایی چه کارا نکردیم تا یادم نرفته بگم که به شیر میگی "ایش " خوابت اومدنی فقط ایش میخوای آخرین سشنبه اردیبهشت صبح 6رفتم پارک که کمی نرمش و ورزش کنم شما با بابا خونه بودین 8اومدم خونه تا 9کمی از کارامو انجام دادم که آقا راستین بیدارشدی با اینکه دیشبش ساعت 1خوابیده بودی ولی دیگه نخوابیدی وشروع کردی به شلوغ کردن....

اول سراغ نخ دندون یکبار شب ویکبار صبح ازش استفاده میکنی آفرین پسرم تمیزه

          

          

وبعد مثل هر روز سراغ لباس شویی  

        

 

بعدشم رفتی سراغ کار جدید وبسیار خطرناکت من که دیگه کم آوردم

     

             

            

           

 

 

بله عزیزم تنهایی میری رو میز اوپن آشپز خونه ولی بعد این عکسا به سرعت جای مبلها عوض شدن

          

دیدم از پست بر نمیام گفتم ببرمت حموم خسته بشی لالا کنی گذاشتمت تو حموم برم یه لحضه دمای پکیج ونگاه کنم آب سرد نباشه اومدم دیدم دستاتو کردی تو توالت فرنگی داری میشوری شاید 20 ثانیه تنها موندی یا کمتر درشو باز کرده بودی دستتو برده بودی توش من نمیگی داشتم سکته میکردم بازم خوبه همیشه از قرصهای آبی داخل مخزن توالت میندازم ولی هرچی باشه توالت دیگه اونم تو خونه ما توالت اصلی چند ماه پیشم رفته بودی اونجا ولی آب شیلنگ وباز کرده بودی لباستو پمپرس وخودت خیس خالی یودی ونشسته بودی آب بازی میکردی

 

          

خلاصه ازحموم که اومدیم بابا اومد ونهار خوردیم وشما لالا کردی ومن از خسته گی بیهوش شدم ساعت 6 که بارون خیلی خیلی زیادی میبارید رفتیم خونه مامان بزرگ من الهه وممامانی هم بودنن  تو به آقا جون میگفتی آخا آ خا اونم باهات بابای میکرد وتورو نگاه میکرد که آتیش میسوزوندی تا نه بودکه رفتیم خونه مامان بزرگ تو واونجام بازی کردی وکلی غذا تو قفس جوجو ریختی شب دوباره یک بود که خوابیدی ولی تا 5صبح یک سره خوابیدی بس که خسته بودی 

بقیه ماجرا در پست بعدی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مرجان مامان آران
4 خرداد 92 19:25
اخي عزيزمممممممممم توهم كه مثل اران عاشق نخ دندوني از مبل بالا بري
نسیم-مامان آرتین
5 خرداد 92 9:31
آخه شما فسقلیا از نخ دندونچی میدونید آرتین خان همچین تبحر پیدا کردهکه نگو میبینم راستین مهارت بالقوه ای داره تو نخ دندون
قدیمیا فقط درب ورودی رو قفل میکردن مابایدتمام درهاو 4 قفله کنیم تا این وروجکها نتونن به هر جایی که عشقشون میکشه برن مثل تراس ودستشویی وتوالت
رها جون مواظب نباشی خودش راه ورود رو پیدا میکنه

آره فکر کنم باید همه در هارو قفل کنم
مامان سو نیا
5 خرداد 92 18:39
وای وای وای عجب وروجکی شدی شما خاله جون بله با این حساب همه درها باید به روی شما قفل بشه تا شیطونی نکنی گل پسر