راستینراستین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

راستین جون :گل باغ زندگی

سه روز آخر هفته

1391/12/19 12:52
نویسنده : مامان رها
621 بازدید
اشتراک گذاری

قلبسلام بر پسر خوب وشیطون هفته قبل از چهارشنبه رفتیم خونه مامانی بابا رفته بود تهران مسابقه {تا یادم نرفته بازی خیلی سخت وحساسی داشتن ولی بازم مثل همیشه بابا برنده میشه دوست داریم بابا جون}من وتو هم شال وکلاه کردیم لبخندو راه اوفتادیم منم که مریض بودم و سینوزیتام چرک کرده بودگریه واز طرفی هم هوا خیلی سرد بود کل زمستون اینجوری سرد نشده بود تا وسایل جمع کنم شما دستات وشسته بودی اینجورینیشخند

منم به خیال خودم دستگاه بخور و قایم کردم

 وبعد هم شما از اینکه مستقل نشتی تو صندلی خیلی خوشحال بودی تا رسیدیم خواستم پیدات کنم کلی گریه کردی ومن مجبور شدم تا چند دور دیگه بزنم تا شما راضی بشی

همیشه اینطوری لم میدی اونیکی صندلیت آبی بود این وقرمز گرفتم خوبه دوستش داری در حال چرت زدن

کلی بازی کردی بهت خوش گذشت دیر میخوابیدی و زود بیدار میشدی تا چشمات وباز میکردی میدیدی خونه بابایی دیگه خواب فراموش میشد زهرا وتبسم هم هی میومدن میرفتن کلاس بازم میومدن وبازی تو عاشق بچه هایی تا اونارو میبینی از خوشحالی جیغ میزنی ودست دسی میمنی

حسابی بابایی ومامانی وسرگرم کرده بودی ومنم از بی خوابی خسته بودم البته فرصت وغنیمت شمردم از کارای بیرون خونه انجام دادم

تا جمعه ظهر بابا اومد و توخیلی خوشحال بودی بازم به راستین جی جی خریده بود

 بعد نهار اومدیم خونه وترنم فندق هم آوردیم

چون جشن پایان ارف تبسم بود همه رفتن کنسرت ما اومدیم خونه بازم شما دو تا فسقلیا لالا نکردینمتفکر تا شب اول حاجی بابا ومامان بزرگ اومدن خونمون بعدم مامانی اینا وخاله ها اومدن دنبال ترنم وبازم شیطونی تا اینکه همه رفتن راستین جونم از خستگی زیاد گریه میکردی ونمیتونستی بخوابیاوه رفتیم با ماشین دور زدیم و شما ساعت نه  بود خوابیدی تا صبح هشت وحسابی رکورد زدی کمبود خواب چند روزو جبران کردیخواب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

بهاره مامان ونداد
19 اسفند 91 15:34
وای ماشا... چقدر این لباس ابی به راستین خوشکلم میاد
ولی عزیزم حسابی اتیش سوزوندی ها


آره والا خستم کرد
شقایق مامان آرشا
19 اسفند 91 17:06
مرجان مامان آران
19 اسفند 91 18:01
ای بابا خدا بد نده ایشالا زودتر خوب بشین عزیزم راستین خوشگلمم که حسابی بهش خوش گذاشته دیگههههههههههه و کلی بازی کرده همیشه خوش باشید منم ارزو دارم یه برا اران زود بخوابه تا صصبح ولی عمرااااااااا
مامان سونیا
20 اسفند 91 7:59
الهی عزیزم مثل اینکه خونه مامان جون حسابی به گل پسر گذشته انشاالله همیشه بری تفریح وددر ودرو برت شلوغ باشه تا بهت خوش بگذره عزیزم


مرسیییییییی شما هم همینطور
نسیم-مامان آرتین
20 اسفند 91 9:30
آخی بچم چقدر تمیزه و موبادی آداب چون میدونست داره میره بیرون داشت دست وصورتشو خودش میشست
راستی مبارکه بابا جون برنده شده


ممنون راستین هر جا آب باشه خودشو میرسونه
کارن
21 اسفند 91 0:10
سلام راستین جونم مرسی که به وبلاگم سر زدی........منم با اجازه ادت میکنم


خیلی خوشحالم دوستی مثل تو دارم
مامان پارسا
21 اسفند 91 3:07
وای چقدر تو عکسا بامزه شده مخصوصا اون عکس که تو صندلی ماشین نشسته تازه داره دَدَری میشه


ممنون آره حسابی
پگاه مامان آرتین
21 اسفند 91 17:34
عزیزم کارات خیلی بامزست.ماشالا آقا شدی.مامانی ببوسش.احتمالا عید شمال بیایم اگه اومدیم دوست داریم ازنزدیک ببینیمتون


خاله پگاه ما زنجانیم بیای خوشحال میشم
مامان بردیا
22 اسفند 91 9:41
عزیزم تو هم حسابی شیطونیا