راستینراستین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

راستین جون :گل باغ زندگی

این روزهای من

1391/11/7 17:35
نویسنده : مامان رها
522 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوست جونام

اول اینکه تا دوربین و میبینم باید بدستش بیارم وگرنه جیغ بلند میزنم

من هم چنان در حال فعالیت هستم وکشوها رو خالی میکنم

البته گاهی هم کشو رومیبندم وانگشتم میمونه و... گریه

نمیدونم چرا این روزا همه از من سوال های تکراری می پرسن هی میگن: 

 راستین چشمت کو؟؟؟

راستین دماغ تو نشون بده؟؟؟

راستین گوش تو کو؟؟؟

هی میگن نانای دست دسی ومیگن جیغ بزن؟

انگار خودشون نمیدونن بعد ١و٢ چنده هی از من میپرسن وکلی ذوق میکنن اینجادارم گوشمو نشون میدم

اینجا هم دهنم رو نشون میدم

یکی دیگه از کار های روزمرم خالی کردن خاک گلدان های باقی مونده تو خونه هست

با اینکه مانع زیاد گذاشتن ولی منم همواره موفقم

چند روزی بود بابام رفته بود مسابقه و مامانی اومده بود خونه ما به همین دلیل من خیلی خوش حال بودم چون مامانی منو زیاد بغل میکنه

جمعه با مامانم رفتم گردش با اینکه هوا خوب بود ولی آب سد کاملآ یخ زده بود 

به همین دلیل از تو ماشین همه جا رو تماشا کردیم و بعد هم رفتم خونه مامانی تا رسیدم  خودم رو به ظرف شیرینی رسوندم وبرداشتم آخه به من نمیدادن

هرجا باشم از تحقیق وپژوهش دست بردار نیستم

ترنم هم کمک کارم تو پروژهاس

در حال تحقیق عملی

اینجا هم که خیلی آقا شدم بابام اومده واین بلوز وبرام خریده

 

تا خاطره های بعدی بای بای

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان بنیتا
8 بهمن 91 2:52
عزززززززیزززم
نسیم -مامان آرتین
8 بهمن 91 8:52
ای جونم میبینم این پسری هم به جمع شیطونا داره اضافه میشه راستین جونم خوش اومدی:
مرجان مامان آران
8 بهمن 91 13:19
عزیزممممممم توهم ماشالا فعالییییییییییی افرین پسر خوبببب شماها راه برید چی میشهههههههه
بهاره مامان ونداد
9 بهمن 91 15:59
فضولی تا چه اندازه اخه
مامان بردیا
11 بهمن 91 14:27
چه خاطرات قشنگی تعریف کردی گل پسر رها جون ممنون که عکس جدید گذاشتی حسابی دلم تنگ شده بود
پگاه مامان آرتین
11 بهمن 91 19:11
فدای تو محقق کوچولو.منم دل دریاچه می خواد.عزیزم ماشالا خیلی نازشدی.خوش باشین