راستینراستین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

راستین جون :گل باغ زندگی

عید قربان مبارک

عید امسال برای ما دو روز بود روز پنجشبه صبح  راستین رفتی خونه خاله الهه و من به کارای بیرون از خونه رسیدگی کردم بعد نهار خونه مامانی بودیم واز اونجا  همگی رفتیم خونه ما مان بزرگ من تا عیدو تبریک بگیم و شما رو گوسفند اونا نشسته بودی و بیسگوییت می خوردی آفرین پسرم اصلأ نمیترسیدی بعد اومدیم خونه خودمون شما تو ماشین از خستگی خوابت برد وبعد 1ساعت بیدار شدی خوبه هفته قبل برات صندلی ماشین گرفتیم تو اون میشینیو حال می کنی منم با خیال راحت رانندگی میکنم حالا آمادت کردم شام رفتیم خونه حاجی بابا همه رو دیدیم وعید وتبریک گفتیم جمه هم که روز عید بود از صبح تا شب 10 خونه مامانی بودیم به تو که خیلی خوش گذشت بازهرا وتبسم و ترنم فن...
6 آبان 1391

دو ماهگی

عزیزم توی ۲ماهگی داری بیشتر به اطرافت دقت میکنی دستاتو نگاه میکنی وانگشتاتو تکون میدی  مامان بابا رو بیشترمیشناسی و میخندی . قربونت برم  بابا تو آخرشی .    سلام راستین جون ا لان چند روزه خوب نمی خوابی منم به هیچکاری نمیتونم برسم عزیزم نیم ساعت می خوابی بیدار میشی اول میخندی ولی زودگریه می کنی منم گیج شدم زود خوب شو عزیزم  ...
16 خرداد 1391