2هفته گذشته
راستین جون هفته قبل که خیلی فعال بودی یکشنبه ودوشنبه خونه خاله الهه رفتیم دوشنبه شب عمو مرتضی اینا اومدن خونمون سه شنبه خونه مامان بزرگ رفتیم با مژده کلی بازی کردی چهارشنبه عصری خاله های من با مامانی ومامان بزرگ اومدن خونمون شبم دوستامون خودشون زحمت شام وکشیده بودن وخریده بودن واسه دیدن مون اومدن البته بیشتر دیدن تو پنجشنبه هم خونه زهرا اینا از صبح تا شب جمعه هم نهار خونه مامانی رفتیم و عصرم حدودای8خونه حاجی بابا این هفته ام بازم از شنبه فعال بودیم و بیرون رفتیم پارک رفتیم دوستای مامان اومدن خونمون یکشنبه خونه خاله الهه رفتیم شبم شام خونه مامانی بودیم دوشنبه همسایهامون اومدن شبم بابایی با عادله جون اومد بابا خونه نبود چون مسابقات قهرمان کشوری امسال زنجان بود به خاطر همین از یک شنبه صبح وعصر سالن بودن سه شنبه فینال مسابقات تیمی بود که تیم زنجان دوم شد تیم بدمینتون زنجان الان 32سال یا اول یادوم.منم با تو گلم رفتیم تشویق بابا اینجا فعلأ شارژی
اول حسابی پسر عمو سروش رو تشویق کردیم وسروش جونم عالی بود خیلی خوب بازی می کردولی تا مسابقه بابا شروع بشه تو دیگه خسته شدی وگریه کردی.من مجبور شدم تو رو بزارم خونه مامانی ودوباره خودم برگردم تا بازی بابا ولی اینو بدون که بابا جون تو این٥سال که عروسی کردیم هیچ وقت دست خالی نیومده وهمیشه مقام داشته چه تو بازیهای آزاد ویا تیمی
خونه مامانی بودیم تا بابا 10.5 اومدو همگی خسته اومدیم خونه امیدوارم تو بدمینتونیست وقهرمان آینده باشی عزیزم