راستینراستین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

راستین جون :گل باغ زندگی

نوزده ماهگی وعید قربان مبارک

1392/7/27 22:06
نویسنده : مامان رها
930 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عزیزم پایان نوزده ماهگیت  تو مصادف با روز عید قربان سال 92 بود عزیزم 19ماهه شدنت رو تبریک میگم

                                                                       

            

            

                   دنیا تبسم کرده است امروز با یادت
                 امروز بی شک آسمان آبی ترین آبیست

                   تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

ببخشید که با تآخیر اومدم سرم خیلی شلوغ بود

پسر خوبم دیگه بزرگ شدی خوشحالم که بعضی چیزها رو به خوبی میفهمی از کار های هفته قبلت بگم که یه  روز که مهمون داشتیم دوستان وجوانان شام وبیرون خوردیم اومدیم خونه واز وقتی که اومدیم خونه تو هی بهانه گیری کردی هی به مهمونا میگفتی نه نه یعنی برین بیرون من وباباهم هی لا پوشونی میکردیم هی میگفتیم راستین فلان چیز رو میخواد سرت و گرم میکردیم یکم بعد بازم میومدی جلوی مهمونا دستت رو باز میکردی هی میگفتی نه نه خلاصه تا برن همین برنامه بود خوبه زود رفتن یک روز مونده به عید بعد از نهار رفتیم خونه مامان بزرگ وآقا جون من که تو گوسفند رو نگاه کنی وباهاش بازی کنی تا رسیدیم گوسفند رو آوردن وتو اولین بار بود از نزدیک  میدیدی کلی ذوق کرده بودی

           

هی میگفتی ببیی ببیی البته پارسالم بردمت کوچکتر بودی به ببیی دست میزدی ولی این دفعه از این فاصله نزدیکتر نمیرفتی چند بار تبسم گفت بو میده تو دیگه یاد گرفتی هی میپفتی پوف بع پوف اینم ترنم که از پشت شیشه شاهد کارهای ما بود

هی میرفتی پیش آقا جون میگفتی آقا بع بع آقا جونم نمیشنید همینطوری نگات میکرد

تا اینکه ساعت 7از اونجا خواستیم بریم دنبال بابا تاشبم برای شام خونه مامان بزرگ شما بریم که تو حسابی گریه کردی میگفتی زهرا ومامانیم با ما بیان نصف بیشتر راه وگریه کردی ومن موقع رانندگی مجبور میشدم گاهی با تو توپ بازی کنم تا ساکت بشی.شبم تو حسابی بازی کردی با رادین وبرسام خیلی خوشحال بودی از دیدن  همی بچه ها

           

روز عید از صبح خونه مامانی وبابایی بودیم دیگه هر کار دلت خواست کردی چقدر هم بهت خوش گذشت نمیذاشتی زهرا از پیشت جم بخوره هوا هم خوب بود کلی تو حیاط بازی کردی  عصری تصمیم گرفتیم برای شام بریم باغ وتا بریم هوا تاریک شده بود و کمی سرد با این حال هر کارت کردم کلاه نذاشتی  ولی یا کنار آتیش بودی یا تو خونه خوشبختانه مریض نشدی  ولی حسابی خاک بازی وچوب بازی کردی وکلآ چند دست لباس عوض کردم برات

روز پنجشنبه تا 11خوابیدی  تا اینکه خودم بیدارت کردم آخه میخواستیم بریم برای تولد شب هدیه بگریم  تا اومدیم خونه نهارتو دادم خوابیدی و دوباره4 بیدارت کردم اول رفتیم خونه دایی بابا مهمونی اونجا اولش پسر خوبی بودی یه یک ربع نشستی ولی دیگه یاد گرفتی بری حیاط هی میرفتی اونجام حیاطش با صفابود دوست داشتی تو خونه شلوغ بود دوست نداشتی  بعد از اونجا رفتیم خونه الهه اینا خاله الهه دعوت کرده بود خونشون برای دعا یه سفره خودمانی بود گفتم 

هی میخواستی از به به ها بخوری ما نمیذاشتیم میگفتیم وایستا دعا تموم بشه

 بازم اومدیم خونه بازم تو تو راه گریه کردی که چرا مامانی با ما نیومد آماده شدیم با بابا رفتیم تولد هستی اونجا کلی بازی کردی یه زره درست نشستی من ازت عکس بگیرم

تا اینکه شب 11از خستگی توبغلم خوابیدی و نشد با کیک وشمع عکس بگیریم  چون مامانی وبابایی جمعه  نبودن یه سفر یک روزه رفته بودن ما هم برنامه ریزی کردیم  تا به شما خوش بگذره اینم جمعه ظهر سد گاوازنگ اولین قایق سواری خانوادگی تا رسیدیم به اردک ها خیلی بامزه گفتی(قدا قودا قا)

                

             

وعصر جمعه باغ بودیم با برسام بازی کردی میخواستی بابا فقط از تو عکس بگیره برسام رو هل میدادی

               

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

نسم مامان آرتین
28 مهر 92 10:36
عزیز دلم 19 ماهگی وعیدت مبارک باشه چه روزهای خوبی داشتید مهمونی تولد وباغ و قایق سواری


ممنون مرسی خاله
مامان بنیتا
30 مهر 92 2:23
19 ماهگی مبارک گل پسر نازهمیشه به تفریح و گردش عزیزدلم
مرجان مامان آران و باران
30 مهر 92 19:23
19 ماهگیت مبارک قربونت برم خوشگلمممممممم
مامان بردیا
1 آبان 92 12:46
19 ماهگیت مبارگ راستین جان
رها جون الان میشه کاراشو لا پوشونی کرد. اما چند وقت دیگه...
بعضی وقتا که مهمون داریم و بردیا خسته شده بی تعارف میره بهشون میگه دیگه برید خونتون... فکر کن اون موقع من چه رنگی شدم...

ممنونم مرسی
آره راست میگیا به اون فکر نکرده بودم
مامان سونیا
1 آبان 92 17:52
علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟ "عید غدیر مبارک "
الی مامی آراد
6 آبان 92 15:15
عزیزم با تاخیر عید و نوزده ماهگیت رو تبریک می گم عکسهات خیلی خوشگل شده