راستینراستین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

راستین جون :گل باغ زندگی

نیمه شعبان مبارک

1391/4/17 18:38
نویسنده : مامان رها
1,746 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه برای دیدن وشرکت در جشن های نیمه شعبان رفتیم بیرون با زهرا وخاله مهرو خیلی خوشحال بودی وهمه جا رو بادقت نگاه می کردی ازپرچم هاوچراغ های توی خیابونا لذت میبردی شبم بابا اومدو سه تایی رفتیم بیرون ولی پنجشنبه خیلی گریه کردی از صبح بی قراربودی هر سال میرفتم جشن ولی امسال نتونستم تو گریه می کردی انشاال... سال بعد باهم میریم تولد امام حسین با خاله الهه وتبسم رفتیم حسینیه ونذری بردیم پسرخوبی بودی واز لوستر حسینیه خیلی خوشت اومده بود.عصرپنجشنبه مجبور شدم به بابابگم برات گریپ میکچر بخره وکمی دادم خوردی ولی شب بازم خیلی شدید گریه کردی و ما مجبور شدیم باماشین تو رو ببریم در در خیلی جیغ میزدی تو یک لحضه سریع آماده شدیم وبا عجله ازخونه اومدیم بیرون فقط می خواستیم تو گریه نکنی چون تو 2ماهگی به خاطر کولیک خیلی گریه کردی همینکه 8شب می شد گریه های شما هم شروع می شد و واقعأ من می موندم چی کارکنم باباهم که از مغازه مستقیم میرفت تمرین من می موندم با تو وبعضی وقت ها پا به پای تو گریه می کردم چون هیچ کاری آرومت نمیکرد بابایی می گفت رهالوسه بچه باگریه بزرگ می شه ولی خیلی گریه میکردی عصر که میشداسترس می گرفتم اینارومی نویسم که روزای سخت یادم باشه وقدر سلامتی تو رو بدونم و هر لحضه شکر خدا کنم.جمعه هم طبق معمول جمعه ها شام ونهار خونه مامانی وبابایی میریم رفتیم نهار خوردیم وبعداز ظهر رفتیم باغ دوستمون عمو احسان بابا اینا کلی شنا کردن هی میگفتن راستینم بیاد ولی آب سرد بود  حالاراستین بزرگشه بعد میاد اینم عکسای خوشگلت 

                      با دستات قلب درست کردی

                 گوشواره ای از جنس آلبالو

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان کیاوش
18 تیر 91 23:50
سلام مامانی.راستین جان ماشاا... بزرگ شده و نازتر.خدا حفظش کنه براتون.


مرسی خاله جون ممنون که سر زدین
پگاه مامان آرتین
21 تیر 91 1:26
سلام،عزیزم کجایی کم پیدایی،ازپسرمون عکس بدارمامانی


کمی سرم شلوغ راستین وقتم وگرفته خیلی کم می خوابه مرسی که سر زدی
سپیده
22 تیر 91 11:26
سلام. اپ کردم. خوشحال می شم نظرتونو بدونم.


حتما سر می زنم