اندر احوالت راستین جان
دیروز 25دی برای کنترل پایان 10 ماهگی رفتیم پیش دکترت که ...
دیروز از صبح که بیدار شدی بی تاب بودی یک لحضه زمین نمیموندی همش میگفتی بغل وبی تابی می کردی چند باری با خاله الهه صحبت کردم واز چند جهت دلایلش وبررسی کردیم وبه این نتیجه رسیدیم که احتمال زیاد سرما خوردی یا بازم دندون در میاری تا اینکه ساعت 4 وقت کنترل ماهیانت بود بردیمت با بابا پیش دکترت وبعد قد و وزن گیری خانم دکتر معاینت کرد که گریه وجیغت بلند شد خیلی جیغ میزدی تا اینکه بعد معاینه بابا مجبور شد از اطاق ببره بیرون ودکتر گفت که کمی هم سرما خوردگی داری حالا از وقتی که از دکتر اومدیم تب داری و تا اثر استامینوفن میره تبت هم بالا میره دکتر ماه قبل شیر کمکیت وعوض کردولی پیدا نکردیم این ماهم یه جدید معرفی کرد تا امروز سیمیلاک میخوردی
حالا بعد این آپتا میل میخوری
البته با تو باشه هیچی بجز شیر مادر نمیخوری ومن شیر وغذای کمکیت رو با زحمت میخورونم البته شبها بابا خیلی باهات بازی میکنه که سوپِ تو بخوری
دیگه قطره پدیاویت هم عوض شد و ویتان جاشو گرفت ولی شربت زینک پلاس سر جاش همچنان هست وروزی 1قاشق مربا خوری
راستی جای گوش ودماغتم خوب یاد گرفتی و نشون میدی
چند روز پیش برات چند جلد کتاب و برج هوش خریدم حلقها رو گاهی درست میزاری ولی بیشتر مواقع پرتشون میکنی تا قل بخورن یعنی هرچی دستت میاد پرت میکنی و کتابارو هم تا جایی که میشه پاره میکنی وبه قطعات کوچک تبدیل کرده وتو دهنت میزاری به خاطر همین کتابایی خریدم که پاره نشن
البته خاله مهرو هم به شما کتاب زیاد میخره ومن حالا نمیدم دستت تا بزرگ شی این دفعه هم برات کتاب حمام خرید
کتابی که خاله دفعه قبل خریده بود در حال خورده شدن
الان هیچی از اون کتاب باقی نمونده
در کل پسرم خیلی به کتاب علاقه نشون میده امیدوارم کتاب خوان باشی