سینزده به در
سلام راستین جونم سیزده بدر امسال با خاله مهرو وخاله الهه رفتیم کنار رودخونه قزل اوزن از تو برف ویخ ها ی زیادی گذشتیم و ولی جایی که بودیم حسابی گرم بود وخیلی خوش گذشت جای مامانی وبابایی خالی بود که رفته بودن مسافرت تو که فقط عاشق آب بازی وشن بازی وپرتاب سنگ تو رود خونه بودی بهتم آزادی کامل داده بودیم هر کاری دوست داشتی میکردی و حسابی بهت خوش گذشت چوب جمع میکردی سنگ جمع میکردی پرت میکردی تو راهم فقط اسم ماشینا رو میگفتی همه رو یادگرفتی تا تو خیابون میبینی فلان ماشین واسمشو زود میگی و تو فامیل اسم ماشین همه رو بلدی گاهی اسم ماشینا یادت میره اسم صاحباشون رو میگی امسال عید اولین مهمونمون مامانی وبابایی ...